متن مداحی کریمی
چشم تو گشت و از همه ما را خطاب کرد
لطفش بلند باد که کار ثواب کرد
هر کس که بندگی تو را انتخاب کرد
او را نگاه مادرت عالیجناب کرد
گفتیم بعد حضرت زهرا حسین جان
آشفته زلفم و شب طوفانم آرزوست
کنعانم آرزوست، سلیمانم آرزوست
یک بار از لب تو حسن جانم آرزوست
با خون رقم زنم که دو سلطانم آرزوست
امشب بیا بزن رگ ما را حسین جان
مست است آن که بر در میخانه ایستاد
مرد است آنکه تا ته پیمانه ایستاد
سر نیست آن سری که روی شانه ایستاد
بر پای عشق جز تو که مردانه ایستاد
کو نیست غیر زینب کبری حسین جان
تو می رسی و با تو خبرها یکی یکی
لبخند می زنی به پسرها یکی یکی
افتاده اند پیش تو سرها یکی یکی
با ماه هاشمیت قمرها یکی یکی
عباسَ نوکرم شب فردا حسین جان
شعرم رسیده است به ابیات آذری
هر کیم الر محضر آقام نوکری
زهرا الر خادم عباس مادری
زینب واری نقد ابالفضل یاوری
نقش اولدی روی بیرق سقا حسین جان
ما پیر می شویم شبیه حبیب تو
امشب سلام ما به لب بی نصیب تو
ما را که کشته است صدای غریب تو
شبهای جمعه ایم پر از بوی سیب تو
جان خواستی به چشم بفرما حسین جان
abaraatahowra.mihanblog.com