خبر کن ای دل همین امشب
تمام غم های عالم را
که غرق خون در افق دیدم هلال ماه محرم را
سلام ای هلال مه نو رسیده
که غرق غباری و رنگت پریده
مگر تو عزادار ماه تمامی که در خون نشستی و قدت خمیده
آمد ماه آه و اشک و ماتم
دل را می سپارم دست این غم
باران میبارد از دیده هر دم
مظلوم جانم حسین یا ثارلله
محرم آمد بیا ای دل
دوباره تا خیمه ی آقا
صدای هل من معین او
دوباره پیچیده در صحرا
ببند ای دل احرام خون در محرم
که شاید شوی محرم راز این غم
پی تشنگی باش و سعی صفا کن
که جوشد دمادم ز هر دیده زمزم
گرد این خیمه ها میگردم باز
آقا دل گشته با داغت دمساز
گاهی نگاهی هم بر ما انداز
مولا جانم حسین یابن الزهرا
دوباره ای دل حکایت کن
ز داغ بی دردی کوفه
حکایت غربت مردی اسیر نامردی کوفه
می آید صدایش ز دارالاماره
لبش خشک و خونین دلش پاره پاره
میا کوفه کوفه وفایی ندارد
شده فصل نامردمی ها دوباره
اینان حرمت مهمان ندارند
ترسم چون من تنهایت بگذارند
تشنه به تیغ و دشنه سپارند
مولا جانم حسین یابن الزهرا
منبع ناکامان